
جنجال در روز خواستگاری داریوش ارجمند بازیگر سریال ستایش؛ به فرشته گفتم هرکس ما را با هم دید شما اسمش را بگویید تا من برایش کارت دعوت عروسی بفرستم و اینگونه من از ایشان خواستگاری کردم!
گاهی عاشقانهترین داستانها نه با کلمات، بلکه با نگاههایی خاموش آغاز میشوند؛ نگاهی که سالها در سکوت میماند تا در لحظهای ساده اما سرنوشتساز به زبان بیاید. روایت دلنشین یکی از چهرههای شناختهشده، از عشق آرام و بیکلامی آغاز میشود که در کلاس درس دکتر علی شریعتی در دانشگاه مشهد شکل گرفت و پس از چهار سال صبر و احترام، با یک جمله جسورانه به خواستگاری ختم شد. داستانی واقعی از محبت، نجابت و انتخابی آگاهانه در سایه شناخت و همترازی.
سال اول که در دانشگاه مشهد قبول شدم در کلاس آقای دکتر علی شریعتی دخترخانمی را دیدم که در همان نگاه اول از او خوشم آمد.
چهارسال در آن دانشگاه درس خواندیم و من همیشه به آن خانم علاقهمند بودم، بیآن که حرفی بین ما ردوبدل شود.
سال چهارم پس از اتمام امتحانات من در حیاط دانشگاه منتظر ایشان ایستادم تا از پلهها پایین بیاید، او آمد. با هم سلام و علیک کردیم و چندقدم بیرون از دانشگاه راه رفتیم.
به من گفت: آقای ارجمند با من کجا میآیید؟ گفتم: میخواهم شما را به منزل برسانم. او متعجب گفت: صورت خوشی ندارد. بقیه ما را میبینند و من پاسخ دادم: هیچ اشکالی ندارد.
هرکس ما را با هم دید شما اسمش را بگویید تا من برایش کارت دعوت عروسی بفرستم و اینگونه من از ایشان خواستگاری کردم.
دوسه شب بعد به همراه والدین به منزل ایشان رفتیم و خیلی ساده مراسم را برگزارکردیم. من در مدت چهارسال تحصیل شناخت کاملی از همسرم پیداکرده بودم و همچنین بین ما نوعی همترازی وجود داشت.